شهید : نعمت اله انصاری راد
فرزند : خداخواست
متولد : ۱۳۴۶
محل تولد : بلیان
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۰۴/۲۲
محل شهادت : شلمچه
محل دفن : بلیان
توضیحات شهادت :در عملیات رمضان جاویدالاثر شد و پس از چند ماه پیکر مطهرش پیدا شد
زندگي نامه شهيد نعمت اله انصاري :
زمين و زمان در رويش سبزه نو در بارش عطر گل نفسي تر و تازه مي گرفت و خانه از تبسم شکوفه هاي سپيد سيب سرشار مي شد بهار ، خون سبز نشاط را در جان جاري مي کرد و فروردين ، در نخستين روز ميلادش ، خلعت سرخ ماندگاري را به ارغوان ، عيدي مي داد وقتي طنين “حول حالنا الي الحسن الحال ” به ساحت خانه برکت داده بود نعمت الله با شکوفايي گل سرخ محمدي متولد شد و در خانواده اي متدين و متقي رشد کرد . از همان کودکي نسيم روح بخش اسلام و قرآن بر جانش وزيدن گرفت و مهر و محبت خاندان عصمت و طهارت عليه السلام سينه اش را آفتابي کرد در محضر پدر دانستني هاي ديني و مذهبي را آموخت و متصف به صفت هاي حسنه و پسنديده شد با پدر به مسجد مي رفت در صف نماز جاي مي گرفت و رکوع و سجود خدا را به جاي مي آورد و روح و جسم را صفا مي داد در جلسه هاي قرآني شرکت مي کرد گوش جان به آيه ها مي داد و خدا را در قاب دلش مي دید با تواضع و فروتني زندگي مي کرد و با ديده ادب و احترام به مردم مي نگریست و دوستان خود را در شناخت بيشتر دين و مذهب ياري مي داد او از درس خواندن و تحصيل کردن غافل نمي شد و با تلاش و کوشش دوران تحصيلات ابتدايي را در مدرسه شهيد سيد نعمت الله حسيني در روستاي بليان و راهنمايي در مدرسه شهيد محمد وحيدي در روستاي مهرنجان را پشت سر گذاشت . زماني که بوي خوش انقلاب مشام او را معطر مي کند دوره نو و تازه اي در زندگي اش آغاز مي شود در مسجد ، سنگر هميشگي خود جلسه هاي مختلف شرکت مي کرد و شب ها در آنجا نگهباني مي داد همراه با پدر خود که روحاني بود و مسئول دفتر امام جمعه شهرستان کازرون اعلاميه ها و نوارهاي حضرت امام خميني (ره) از شهر قم و تهران تهيه و تکثير مي کرد و به مشتاقانش هديه مي داد حتي با کمک پدر خود اهالي روستا و ديگر روستاهاي همجوار جمع و در راهپيمايي ها و تظاهرات هايي که در کازرون برگزار مي شد شرکت مي کردند . وقتي مأموران رژيم شاه از بي باکي ايشان و پدرش اطلاع پيدا مي کنند که چگونه به ارشاد مردم مي پردازند و ماهيت ضد اسلامي رژيم را بر ملا مي کند تعقيبشان مي کنند و به منزل آنها هجوم مي برند و به جستجو مي پردازند و پدر ايشان را دستگير مي کنند ولي شهيد نعمت الله را به دليل کم سن و سال بودن دستگير نمي کنند بلکه او را با مشت و لگدهاي وحشيانه خودشان کتک زده و زخمي مي کنند پايمردي هاي پايان ناپذير مردم در راه پيروزي ادامه دارد حضرت امام خميني (ره) فرمان مي دهند ملت ، حکومت نظامي حکام شاه را در هم شکنند و به آن اعتنايي نکنند ايشان و پدرش همراه با اهالي روستا و روستاهاي اطراف دوشادوش مردمان کازرون به خيابانها هجوم مي آورند بر مزدوران مي شورند و سرانجام طلوع خورشيد پيروزي را جشن مي گيرند . پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي نعمت الله فعاليتهاي خود را در ستاد مقاومت مسجد گسترش مي دهد و با ياري چند تن از جوانان انقلابي بليان به برگزاري کلاس قرآن و احکام اسلامي اهتمام مي ورزد زماني که دشمن ، خاک گلبوي وطن اسلامي را مورد تاخت و تاز وحشيانه قرار مي دهد او که در بسيج بليان عضو بود تصميم گرفت به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل برود به عنوان داوطلب در بسيج نام نويسي کرد و پس از دو ماه آموزشهاي نظامي در پادگان شهيد دستغيب کازرون راهي جبهه خرمشهر شد و در علميات بيت المقدس شرکت کرد و زخمي شد ايشان به بيمارستان قم انتقال داده بودند ولي خانواده از ايشان خبري نداشتند پس از تلاشهاي زياد وي را پيدا کرده و به بيمارستان شيراز منتقل کردند بعد از يک ماه بهبودي دوباره عازم جبهه شد آخرين باري که مي خواست به جبهه برود در روز پانزدهم شعبان هزار و سيصد و شصت و يک روز ميلاد اختر تابناک امامت و ولايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي و فرجه الشريف بود در صبح همان روز در روستا جشن آقا امام زمان عجل الله تعالي و فرجه الشريف برپا شده بود نعمت اله در اين جشن شرکت مي کند و مولودي مي خواند و بعد از ظهر از خانواده و اهالي روستا حلاليت مي طلبد و خداحافظي مي کند و راهي جبهه هاي جنوب شلمچه مي شود . وي پس از آن که در جمع با شکوه رزمندگان دلير وطن اسلامي حاضر مي شود در عمليات تاريخي رمضان شرکت مي کند ولي را نيايش و ستايش پروردگار کرده بود به جهاد در راه خدا مي سپارد و در برابر دشمن مردانه پايداري مي کند زماني که نعمت الله براي سينه اش به وسعت بي کرانگي از نشاط خدايي لبريز مي شود و از قفس خاکي به اعلا سر مي کند به تير خصم ، قامتش به خوني سرخ و معطر رنگين مي شود و شاهد شهادت را در آغوش مي گيرد خانواده 18 سال بار فراقش را به دوش مي کشد و سرانجام پيکر پاک او در ميان لاله هاي بليان به آرامش ابدي نايل مي شود . روحش شاد و راهش پر رهرو باد . والسلام
وصيت نامه شهيد نعمت اله انصاري :
آگاه باشيد که در اين برهه از زمان مسئوليت سنگيني بر دوش داريد شما پاسدار خون هاي ريخته شده براي اسلام عزيز هستيد و بايد شما عزيزان پيام خون شهيدان و شعار آنها را با کار و کوشش در راه خدا به جهانيان صادر نمائيد ، و ثابت کنيد که مي توانيد در پناه اسلام غير وابسته به ابر قدرت هاي باشيم و به شعار بهشتي مظلوم و ديگر شهدا تحقق بخشيم و نداي مظلومانه امت خود را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانيم و لرزه بر اندام پوسيده مستکبران داخلي و خارجي بيندازيم و مستضعفين خود تصميم بگيرند و حاکم روي زمين باشند همانطوريکه خداوند به بندگانش وعده داده است : “و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين …” تا اينکه مقدمه اي براي ظهور مهدي عجل الله تعالي و فرجه الشريف و افراشته شدن پرچم “لا اله الا الله” در جهان باشد . به خداوند توکل کنيد که هر چه داريم از اوست و حيات و مرگ ما به دست اوست و همه به سوي او بازگشت مي کنيم و چه زيباست که انسان با دست پر به ديدار خداوند برود پيام من به خانواده ام اين است که دين خدا را ياري کنيد تا ياري و نصرت خداوند شامل حال ما باشد . برادران و خواهران عزيز حزب الله روي قلب هاي خود کار کنيد و قلب خويش را الهي نماييد وقتي قلب الهي باشد همه چيز الهي مي شود ، کار را فقط براي خدا بکنيد و کار براي خدا شکست ندارد و خداوند در قرآن کريم مي فرمايد (سوره اعراف آيه 55 ) خداي خود را با تضرع و زاري و به صداي آهسته و به حالت نهان بخوانيد که اين به تقوا نزديک تر است . اي مادران ، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيري کنيد که زمان ، زمان حسين عليه السلام و ايام ، ايام عاشورا است و فرداي قيامت در پيش خدا نمي توانيد جواب حضرت زينب (س) را که تحمل 72 شهيد را نمود بدهيد مادر عزيزم و پدر گرامي بدانيد که من امانتي بيش در نزد شما نبودم که خداوند مرا به شما داد و امروز هم به پيش خود برد و اگر خواستيد براي من گريه کنيد به ياد امام حسين عليه السلام گريه کنید . خداوندا چه نعمتهايي که لياقت آنرا نداشتم به من عطا کردي خداوندا اگر من لياقت ندارم که در راهت شهيد شوم رحمت تو لياقت آنرا دارد که شهادت را نصيبم کني . خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار . والسلام